پرده اول
سفیر آمریکا بدون اینکه شاه ایران را در جریان بگذارد دستور میده جتهای نیروی هوایی ایران مواضع چریکهای ظفار در کشور عمان را بمباران کنند.شاه هم در جمع خصوصی خانوادگی با مادرش درددل میکند که منکه مخالفتی نداشتم به خودم می گفتند .به گوش سفیر که میرسد یک سیلی تو گوش قدر قدرت و قوی شوکت برای مردم و ذلیل برای بیگانه ,میزند و شاه شکنجه گر مومنین دم بر نمی آورد.
پرده دوم
وزیر خارجه شوروی همسایگان افغانستان را جمع می کند تا به اطلاع برساند ما می خواهیم به افغانستان حمله کنیم.تنها سفیری که اعتراض می کند ,سفیر جمهوری اسلامی ایران بوده است که البته از وزیر خارجه ابرقدرت شوروی سیلی می خورد و ساکت می شود.هنگام نماز مغرب به امام خمینی که متکی به قدرت لایزال الهی است,خبر می دهند.می گوید من نماز عشاء نمی خوانم تا اینکه وزیر خارجه ایران سفیر شوروی را احضار کند و یک سیلی به گوشش بخواباند و بعد به او بگوید این قصاص آن سیلی وزیر خارجه شما به سفیر ماست .حالا مرخصی.