در زمانی نه چندان دور قبل از ورود تراکتور به روستایی نه چندان دور از ما مرد شخم زنی با دو گاو نرش در هر شیار که میزد به هنگام دور زدن یک بشکن میزد و سجده شکر می کرد و دوباره هی می کرد به ته مسیر که میرسید همان عمل را تکرار میکرد.رهگذر کنجکاوی برای اقناع حس کنجکاوی خود از او پرسید من مدتهاست میخ حرکات شما شدم.دلیل این کارها ی جنون آمیزت چیست.او جواب داد چرا بشکن نزنم چرا سجده نکنم رب مهربانم را که در خانه همسری خوب و مهربان و در بیرون دو گاو رام و نازنین به من عنایت کرده است.خدایا ما را سپاسگزار نعمتهای بی شمارت قرار ده گرچه هر سپاس سپاسی به دنبال دارد و ما همیشه بدهکار می مانیم چه خوب گفته است سعدی از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به در آید بنده همان به زتقصیر خویش عذر بدرگاه آورد